یه دنبالهی خشن و بامزه با یه پیچش هیولایی که البته چیز خاص یا جدیدی برای تغییر فرمول همیشگی خودش نداره.
وقتی برای چهارمین بار با سری Dying Light راهی سفری پر از پرش از پشتبامها و تکهتکه کردن زامبیها شدم، با خودم فکر میکردم شاید این بار هیجان قبلی رو نداشته باشه. اما بعد از بیش از ۴۰ ساعت پارکور، دویدن و بقا، خوشبختانه باید بگم هنوزم فوقالعاده سرگرمکنندهست — حتی با اینکه از زمان نسخهی ۲۰۲۲ یعنی Stay Human تغییر چندانی نکرده.
این بار بازی با یه ایدهی جالب برگشته: شما نقش انسانی رو بازی میکنید که با DNA هیولاها ترکیب شده و میتونه با دستان خالی سر دشمنان رو جدا کنه! این حس هم به اندازهی خودش لذتبخشه و هم کمی ترسناک. مثل همیشه، وقتی شب میرسه و دستهای از Volatileها دنبالت میافتن، هنوزم وحشتانگیزه.
تنها ناامیدی اصلی اینه که بخش «هیولایی» بازی چیز زیادی جز قدرتهای جدید به تجربه اضافه نمیکنه. بعد از یک دهه با تغییرات کم، نوآوری خاصی دیده نمیشه. با این حال، Dying Light: The Beast همچنان یه بازی قابل اعتماد و جذابه که پر از مأموریت جانبی و معماهای پارکور سرگرمکنندهست.

این دنباله مستقیماً ادامهی داستان Kyle Crane، قهرمان نسخهی اول، رو دنبال میکنه — کسی که طی اتفاقاتی وحشتناک به موجودی نیمهانسان، نیمههیولا تبدیل شده؛ قادره تا ۱۵ متر بپره و جیغی بزنه که زامبیها از شدت صدا آسیب ذهنی میبینن! با این حال، داستان بازی خیلی سطحی و کلیشهایه؛ شما در نقش کرِین دنبال انتقام از یک دانشمند دیوانه و تبهکار کلیشهای میگردید، درست همونطور که حدس میزنید. ولی با وجود این روایت ساده، مأموریتهای فرعی بازی گاهی بهتر نوشته شدن و حتی طنز جالبی دارن.
شخصیتهایی که در طول مسیر باهاشون آشنا میشید به اندازهای جذاب هستن که دلتون نخواد گفتوگوها رو رد کنید. در مسیر رسیدن به نبرد نهایی (که برای من حدود ۴۰ ساعت طول کشید ولی میتونه زیر ۲۰ ساعت هم تموم بشه)، باید زامبیهای جهشیافتهای به نام Chimeraها رو شکار کنید و با تزریق خونشون قدرت بگیرید. اینجاست که مکانیکهای جدید وارد میشن — از جمله دویدن با شانه زدن به جمعیت زامبیها بدون توقف، یا تغییر جهت در هوا با استفاده از قلاب مثل قهرمانهای کمیک!
تبدیل شدن به یه هیولای خشمگین در مسیر انتقام، یه چرخش جالب روی فرمول آشنای Dying Light ایجاد کرده و حس مشتزدن به ۲۰ زامبی در عرض چند ثانیه فوقالعاده رضایتبخشه.
اگه قبلاً یکی از نسخههای Dying Light رو بازی کرده باشید، بیشترِ لحظات این بازی براتون آشنا خواهد بود. همچنان بیشتر وقتتون صرف دویدن روی پشتبامها، پرشهای مرگبار، و بریدن سر زامبیها با سلاحهای دستساز میشه. سیستم حرکتی بازی مثل همیشه روان و پرانرژیه و حس سرعت و آزادی فوقالعادهای منتقل میکنه. البته ساختار کلی مراحل و مأموریتها تغییر زیادی نکرده و ممکنه برای بعضی بازیکنها تکراری به نظر برسه، اما همچنان اون ترکیب هیجانانگیز پارکور و بقا باعث میشه بازی جذاب باقی بمونه.

با این حال، این ویژگی جدید هم فقط تغییری جزئی در فرمول همیشگی Dying Light محسوب میشه. شما فقط هر از گاهی میتونید حالت «وِروُلف» خودتون رو فعال کنید، اون هم وقتی که نوار خشمتون با آسیب زدن یا خوردن پر بشه. در بقیهی زمانها هنوز هم باید با لولههای آهنی و سلاحهای سرد بجنگید و از دست زامبیهای شبانه (Volatiles) فرار کنید. پس اگه قبلاً نسخهای از Dying Light رو تجربه کردید، بیشتر زمان بازی براتون کاملاً آشنا خواهد بود. البته این الزاماً نکتهی بدی نیست، چون یادآور لحظات خوب گذشتهست، ولی در عین حال حس میشه که بازی یه جور دویدن و سر خوردن در مسیر خاطرات قدیمیه، بدون نوآوری چشمگیر.
یکی از چیزهایی که The Beast رو از نسخههای قبلی متمایز میکنه، نبردهای باس یا همون مبارزه با دشمنهای ویژهایه که با شکستشون تواناییهای جدید باز میکنی. اولین بار که هر کدوم رو میبینی، نوع تازهای از زامبی رو معرفی میکنه که بعدش در دنیای بازی هم ظاهر میشن — مثلاً یه زامبی اسکلتی سریعالحرکت که از روی بقیه مردگان میپره و با چنگالهاش در یک لحظه بهت حمله میکنه؛ یا یه غول عضلانی که میتونه نامرئی بشه و مجبورت میکنه با اضطراب به صداهای اطرافت گوش بدی.
این باسها در ابتدا هیجانانگیزن، اما تا پایان داستان حس میکنی ایدهها تموم شدن، چون بازی شروع میکنه به تکرار نسخههای قبلی با تغییرات جزئی – مثلاً همون غول عضلانی قبلی، فقط این بار با ماسک گاز و ضعف نسبت به سم.
با این حال، این نبردها همیشه جزو بخشهای سرگرمکننده و پرهیجان مسیر باقی میمونن — بالاخره کی از یه باسفایت خوب بدش میاد؟

دنیای بازِ Castor Woods محیط جدیدیه که تمام مدت در اون دنبال انتقامگیریت هستی، و ترکیبی از عناصر آشنا در نسخههای قبلی Dying Light رو در قالبی جمعوجور و منسجم ارائه میده. این منطقه شامل ناحیههای روستایی باز شبیه به بستهی الحاقی The Following و همچنین شهرهایی سنگی و چندلایه برای پارکور و بالا رفتنه.
Castor Woods نسبت به نقشههای وسیع نسخههای قبلی کوچیکتره، و میشه حس کرد که در ابتدا قرار بوده فقط یه DLC برای Dying Light 2 باشه؛ چون کوههایی که دورتادور نقشهان باعث میشن کل محیط دایرهای شکل و قابل عبور با ماشین در چند دقیقه باشه.
با این حال، این کوچکی لزوماً نکتهی منفیای نیست، چون بازی از فضاهاش بهخوبی استفاده کرده و خبری از مناطق خالی و کشدار نیست — هر گوشه از Castor Woods چیزی برای کشف و تجربه داره.
این بازی چیزی رو که هر Dying Light خوبی باید داشته باشه، حفظ کرده: حس هیجانانگیزِ فرار و بقا. وقتی وارد مناطق شهری بزرگ میشی، دوباره یاد میگیری که به بامها بچسبی و از ساختمونی به ساختمون دیگه بپری تا از انبوه زامبیهای پایین در امان بمونی. در مقابل، وقتی پا به جنگلها و باتلاقهای اطراف میذاری — که بخش عمدهی نقشه رو تشکیل میدن — سعی میکنی از ماشینها برای کوبیدن دشمنان و فرار از فضای باز استفاده کنی.
در کل، Castor Woods هرچند چیز خیلی خاص یا نوآورانهای ارائه نمیده، اما بهخوبی از فرمول موفق نسخههای قبلی پیروی میکنه. همهچیز «قابل قبول» طراحی شده، اما با این وجود، من در طول بازی خاطرات جدید و هیجانانگیزی ساختم و پشت سرم ردی از ویرانی و وحشت بهجا گذاشتم.

در نهایت باید گفت Techland با ساخت Dying Light: The Beast از نظر فنی بهترین نسخهی این سری را ارائه داده است. در طول تجربهی بازی روی یک سیستم قدرتمند PC، تقریباً هیچ باگ یا افت عملکرد جدی دیده نشد؛ فقط چند مورد جزئی مانند گیر کردن در محیط یا پاپ-این بافتها که تأثیر چندانی بر روند کلی نداشت. این نسخه از لحاظ ثبات و بهینهسازی واقعاً تحسینبرانگیز است.
جمعبندی:
Dying Light: The Beast یک بازگشت سرگرمکننده و خونآلود به دنیای آشنا و پرهیجان این مجموعه است. ویژگی تبدیل شدن به یک هیولای قدرتمند برای مبارزه با دیگر هیولاها، جذابیت خاصی به گیمپلی میدهد و تا حدی ضعف داستان کلیشهای و نقشهی قابلپیشبینی را جبران میکند. با این حال، چون بازی تغییر چشمگیری نسبت به نسخههای قبلی ندارد، ممکن است برای برخی تکراری بهنظر برسد. با وجود این، ترکیب همیشگی پارکور و نبردهای تنبهتن هنوز هم لذتبخش است — و راستش، داشتن کمی Dying Light بیشتر هیچ ایرادی ندارد.